English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4240 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
five fundamental economic questions U پنج سوال اساسی اقتصادی : چه چیز تولید شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
physiocratic system U روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
communism U کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
Economic expert [A person who is a member of the Advisory Council on the Assessment of Overall Economic Development in Germany] U حکیم اقتصادی [ کسی که عضو شورای کارشناسان برای سنجش توسعه کلی اقتصادی در آلمان است]
economic liberalism U مکتب ازادی اقتصادی لیبرالیسم اقتصادی
economic aggregates U مجموعههای اقتصادی ارقام کلی اقتصادی
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
european unclear a energy agency U اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
economic imperialism U جهانخواری اقتصادی امپریالیسم اقتصادی
business cycle U دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
quarterly journal of economics U مجله اقتصادی سه ماهه مجله اقتصادی که هر سه ماه یک بار منتشر میشود
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
autarky U خود بسی اقتصادی خود کفایی اقتصادی
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
questioned U سوال
question U سوال
inquiries U سوال
inquiry U سوال
questions U سوال
quaere U سوال
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
questionable U قابل سوال
questioners U سوال کننده
questioner U سوال کننده
leading question U سوال تلقینی
question mark U علامت سوال
floorer U سوال مشکل
leading questions U سوال تلقینی
question marks U علامت سوال
unasked U سوال نشده
essay question U سوال انشایی
answers U پاسخ به یک سوال
queries U پرس و جو سوال
query U پرس و جو سوال
querying U پرس و جو سوال
answering U پاسخ به یک سوال
queried U پرس و جو سوال
answered U پاسخ به یک سوال
answer U پاسخ به یک سوال
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
heckle U سوال پیچ کردن
heckles U سوال پیچ کردن
heckling U سوال پیچ کردن
heckled U سوال پیچ کردن
raise a question U مطرح کردن سوال
questionable results U نتایج سوال برانگیز
questionable U سوال برانگیز مشکوک
stichomythia U سوال وجواب در نفری
to overwhelm with questions U سوال پیچ کردن
pose a question U سوال مطرح کردن
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
to pelt somebody with questions U کسی را سوال پیچ کردن
appose U مورد سوال واقع شدن
catechism U کتاب سوال وجواب دینی
catechisms U کتاب سوال وجواب دینی
on faith <idiom> U بدون هیچ سوال یا اثباتی
to p any one with question U کسی را سوال پیچ کردن
pose U سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posed U سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
posing U سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
poses U سوال پیچ کردن باسئوال گی رانداختن
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
litanies U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
litany U مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
organic U اساسی
cardinals U اساسی
cardinal U اساسی
unsubstantial U بی اساسی
fundametal U اساسی
fundamental U اساسی
hypostatic U اساسی
basilar U اساسی
capital U اساسی
ground U اساسی
meatier U اساسی
key projects U اساسی
constitutional U اساسی
substantial U اساسی
meaty U اساسی
major <adj.> U اساسی
essential <adj.> U اساسی
basics U اساسی
pivotal U اساسی
quintessential <adj.> U اساسی
earthshaking U اساسی
substantive [essential] <adj.> U اساسی
vital <adj.> U اساسی
meatiest U اساسی
radicals U اساسی
rudimental U اساسی
Hon U اساسی
groundlessness U بی اساسی
functional U اساسی
material U اساسی
materials U اساسی
net U اساسی
nets U اساسی
nett U اساسی
radical U اساسی
essentials U اساسی
basic U اساسی
basal U اساسی
essential U اساسی
On what basis (ground) U بر چه اساسی ؟
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
basic variable U متغیر اساسی
strategic variables U متغیرهای اساسی
rationale U علت اساسی
basic U مقدماتی اساسی
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
basic surplus U مازاد اساسی
purview U مواد اساسی
basic deficit U کسری اساسی
basic U اساسی مقدماتی
spine wall U دیوار اساسی
reformation U اصلاح اساسی
base repair U تعمیر اساسی
substantiality U حالت اساسی
basic linkage U پیوند اساسی
constitutional law U حقوق اساسی
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
constitutions U قانون اساسی
functional distribution U توزیع اساسی
constitution U قانون اساسی
over haul U تعمیر اساسی
radicals U ریشگی اساسی
brass tacks U مسایل اساسی
radicals U طرفداراصلاحات اساسی
rite U فرمان اساسی
radical U ریشگی اساسی
unsubstantiality U بی اساسی بی اهمیتی
radical U طرفداراصلاحات اساسی
vital U واجب اساسی
ground plan U طرح اساسی
ground plans U طرح اساسی
essential oil U روغن اساسی
basics U مقدماتی اساسی
volatile oil U روغن اساسی
basically U بطور اساسی
constitutional low U قانون اساسی
basics U اساسی مقدماتی
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
field theory U نظریه اساسی میدان
punch-lines U جمله اساسی واصلی
nonbasic variable U متغیر غیر اساسی
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
myosin U پروتئین اساسی عضله
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
bill of rights U قانون اساسی امریکا
organic U اندام دار اساسی
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
primordial U عنصر نخستین اساسی
punch line U جمله اساسی واصلی
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
punch-line U جمله اساسی واصلی
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
essential fatty acids U اسیدهای چرب اساسی
supplementalary constitution law U متمم قانون اساسی
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
constitution U مشروطیت قانون اساسی
constitutions U مشروطیت قانون اساسی
constitutional U مطابق قانون اساسی
Fundamental ( radical) changes. U تغییرات اساسی وعمده
conditions of sale U شرایط اساسی معامله
unconstitutionality U مغایرت با قانون اساسی
radicals U طرفدار اصلاحات اساسی
constitutionality U مطابقت با قانون اساسی
radical U طرفدار اصلاحات اساسی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
Recent search history Forum search
1Vintage style
1tink and grow rich
1construed
1I need a reference so I came in office on friday to ask you if you can be one of my reference.
1اصطلاحاترنگ قرمز به فارسب
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
2تعریف فونتیک چیست؟
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1Both the Afghan government and the international society agree that Afghanistan confronts major challenges before mining becomes the country’s economic lifeline and help create creation of a more self
2مفعول
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com